مسافرت تهران،اولین عروسی با کورش...
1 سال و یک ماه و 12 روز: قند عسله مامان،پسر خوشگل و یکی یه دونه م هفتم دی ماه روز دوشنبه عروسی سامان و ثمین جون بود (ثمین جون دختره پسر عموی مامانه بابایی هستن که البته خیلی با هم صمیمی هستیم) و ما هم دعوت بودیم. این اولین عروسی با حضور شما بود. روز یکشنبه صبح از حرکت کردیم.اول رفتیم کرج خونه ی عمه مینا و ا.نجا پریسا جون و بقیه رو هم دیدیم و چند ساعتی اونجا بودیم. خونه عمه مینا می خواستم ازت عکس بگیرم که اینطوری خودتو لوس میکردی: وشب رفتیم خونه ی کیا خاله (دختر عموی مامانه بابایی).من خیلی نگران بودم که شما غریبی کنی یا شب راحت نخوابی اما خوشبختانه شب خیلی آروم و راحت خوابیدی. روز عروسی همه مشغول بودن و حسابی سر همه ...
نویسنده :
مامان کورش
19:14