کلاس زبان تموم شد...
قند عسل مامانی قربونت برم، پنجشنبه آخرین جلسه کلاس زبان بود. حالا فقط یه ترم دیگه مونده که IELTS رو تموم کنم. وقتی به استادم گفتم ترم بعد رو تا دو سه ماه نمی تونم بیام خیلی ناراحت شد. همه ش می گفت نمیشه باید بیای فقط یه ترم مونده. آخرش مجبور شدم بهش بگم باردارم. وقتی بهش گفتم باردارم خیلی تعجب کرد و گفت وااااقعا ،پس نی نی کو. خیلی تعجب کرد از این که تا حالا متوجه نشده بود. حالا ترم آخر می مونه بعد از به دنیا اومدنت. فقط نمی دونم اونوقت پیش کی بگذارمت و برم کلاس. راستش خیلی خوشحالم که کلاسم تموم شد آخه این جلسات آخر همش فکر می کردم از نشستنای طولانی مدت سر کلاس داری اذیت میشی. راستی این یه مدت که کلاس رفتم طفلک بابایی رو هم خیلی اذیت کردم. هر روز که از سر کار بر می گشت منو می رسوند کلاس بعد 2 ساعت رو نزدیک پل خواجو کتاب می خوند تا کلاسم تموم شه .بعدش به خاطر من نزدیک یه ساعتی کنار زاینده رود (که البته الان خشکنده رود شده!) پیاده روی می کردیم و بعد می رفتیم خونه.واقعا دست بابایی درد نکنه که همیشه اینقدر خوب و مهربونه .