پسر ناز مامانیپسر ناز مامانی، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

پسرم دنیای من

مرسی که روی خوش زندگی رو بهم نشون دادی ...

1393/6/27 2:17
نویسنده : مامان کورش
797 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسر خوبم بوس، الان که این خاطره رو می نویسم هنوز به دنیا نیومدی و تقریبا کمتر از دو ماه به بدنیا اومدنت باقی مونده. خاطرات زندگیتو از قبل از این که خدا شما فرشته کوچولو رو به ما هدیه کنه شروع می کنم ، چون دوست دارم بدونی قبل از اومدن شما مامانی و بابایی چطوری زندگی میکردن و چیکار میکردن...

نزدیک یک سال پیش یعنی 20 شهریور 92 (روز دفاع از پایان نامم) به اصفهان اومدم و  بابایی کمی زودتر از من یعنی فروردین همون سال به خاطره پروژه اجلاس اصفهان که الان بزرگترین پروزه ایه که تو ایران در دست اجراس اومد اصفهان. علت اینکه من بعد بابایی به اصفهان اومدم این بود که من واسه ارشدم دانشگاه تبریز درس می خوندم و قبل از اومدنمون به اصفهان دو سال تنهایی تو تبریز زندگی کردم غمگین.فکرشو بکن خونمون ارومیه بود ،من تو تبریز درس می خوندم و بابایی اصفهان بودخندونک​. دوری از بابایی از یه طرف و رشته سخت با یه استاد راهنمای خیلی با سواد و جدی هم از طرفی باعث شده بود روزای سختی رو تبریز سپری کنم. مامانی شاید باورش سخت باشه ولی من هفته ای 5 روز روزی 14 ساعت درس می خوندمniniweblog.com همه زندگیم شده بود درس خوندن نه اینکه خیلی درس خون باشم استاد راهنمام واقعا سخت گیر بود ... .به هر حال هر چند خیلی سخت ولی اون روزها هم گذشت. واقعا از بابایی ممنونم که این روزای سختو به خاطر من تحمل کرد من ازین بابت همیشه بهش مدیونم. بعد از این دو سال قشنگ ترین اتفاق زندگیمون اومدن شما به زندگیمون بود که نه تنها باعث خوشحالی ما شد بلکه همه اطرافیان از شنیدن این خبر ذوق زده شده بودن چون سال هاست که نه تو خانواده من و نه تو خانواده بابایی نوزادی متولد نشده. و شما اولین نوه ی هر دو خانواده ای واسه همین همه بی صبرانه منتظر بدنیا اومدنتن. راستش اونقدر دوست دارن که بعضی موقع ها حسودیم میشهخندونک.

من و بابایی هر دومون واقعا زندگی تو اصفهان رو دوست داریم و خیلی از این بابت که شما اینجا بدنیا میای خوشحالیم.آخه اصفهان واقعا یه حال و هوای دیگه داره، آثار هنریش ، آثار باستانیش ، سی و سه پل و خواجو و زاینده رود ، نقش جهان و...همه شون به آدم یادآوری می کنن که ما ایرانیا چه فرهنگ غنی و تمدن بالایی داریم. اونطوری که تو تاریخ نوشته اصفهان 900 سال پیش یه شهر آباد بوده. خوشحالم که پسر خوبم تو یکی از قشنگ ترین شهرای ایران بدنیا میاد.

عزیز دل مامان خیلی حرفا دارم که برات بنویسم ولی میدونم با نوشتن تموم نیشه فقط دوست دارم بهت بگم :فرشته ی کوچولوی من، مرسی که به زندگی ما اومدی، مرسی که با اومدنت زندگی عاشقونه مونو عاشقونه تر کردی، مرسی که به زندگی مون رنگ تازه ای بخشیدی، مرسی که با اومدنت باعث شدی دوباره یادم بیافته که خدا همیشه لطفش شامل حال زندگیمون بوده... . عشقم شما دومین شانس بزرگ زندگی منی، شانس اول زندگیم باباییه که پاک ترین و مهربون ترین آدمیه که تا حالا تو عمرم دیدم و شانس بزرگ بعدی زندگیم شمایی. روزی هزار بار خدا رو به خاطر وجود شما دونفر تو زندگیم شکر میکنم و ازش ممنونم. مرسی که روی خوش زندگی رو بهم نشون دادید... .

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)

ورود به نی نی وبلاگ

ارسال نظر در این پست تنها برای نی نی وبلاگیها مجاز می باشد، بدین منظور لطفا ابتدا وارد منوی کاربری خود در نی نی وبلاگ شوید.