دو تا خبر خوب ...
عشق مامانی، مامان قربونت بشه واست خبرای خوبی دارم اول اینکه سه شنبه بابابزرگ و مامان بزرگ و دایی محمدت اومدن پیش ما و دو روز با هم بودیم هر چند خیلی کوتاه بود ولی بازم خوب بود که همدیگه رو دیدیم. بابابزرگ و محمد جون برگشتن و مامان بزرگ موند پیش ما تا وقتی که شما بدنیا میای ما تنها نباشیم و کمکمون کنه.
خبر خوب دوم اینکه آب زاینده رود بعد از 17 ماه باز کردن. از این به بعد من و شما و بابابی میریم کنار رودخونه و قدم میزنیم و از منظره قشنگش کلی لذت میبریم.
راستی دیروز عصر با مامان بزرگ رفتیم بیرون تا بریم کنار زاینده رود و قدم بزنیم و پیاده روی کنیم. اما سر راه رفتیم یه مغازه اسباب بازی فروشی که من خیلی دوسش دارم و کلی اسباب بازی برات خریدیم. خریدامون از اون مغازه شروع شد و دیگه کلی لباس و چیرای دیگه برای شما خریدیم. اونقدر خرید کردیم که آخرش زنگ زدیم به بابایی تا بیاد دنبالمون و اصلا یادمون رفت که قرار بود بریم پیاده روی.
مامانی اینم یه عکس خوشگل از زاینده رود (پل خواجو):
اینم مردم اصفهان که همه از خوشحالی اومده بودن کنار رود خونه،سر تا سر رودخونه همین طور شلوغ بود: