عکسای پسر یک ساله ی مامان...
پسر خوشگله مامان،قربونت برم که یک ساله شدی.حالا دیگه کاملا احساس می کنم که بزرگ شدی.عکسای تولد یک سالگیتو اینجا نمی گذارم چون خصوصیه.ولی از روز تولدت واست بگم که چون دو تا بابا بزرگای مهربون زحمت کشیدن و اومدن اصفهان تا نوه کوچولوشون روز تولدش تنها نباشه ما به جای دوشنبه روز پنج شنبه واسه شما تولد گرفتیم..زیر سایه ی زیر سایه ی پدر بزرگا یه تولد 5 نفره یه خیلی دوست داشتنی گرفتیم.روز تولدت یعنی دوشنبه با بابایی رفتیم از adidas یه جفت کفش خوشگل واسه شما خریدیم چون دیگه کامل راه میری و گفتیم یه کفش استاندارد واسه شما بخریم بعدشم یه سر رفتیم پیشه عکاسه شما و چند تا از عکساتو انتخاب کردیم.روز چهارشتبه بابابزرگا اومدن و روز پنج شنبه همه با هم رفتیم و وسایله تزیینی و کلاه و چیزای دیگه واسه جشن تولد شما خریدیم.بعد رفتیم سمت سی و سه پل اونجا شما حسابی با بابابزرگا پیاده روی کردی و اصلا حاضر نبودی بیای تو بغلمون اونقدر این ور و اونور رفتی که همه رو از پا انداختی .
بعد که دیگه همهگی حسابی خسته و گرسنه بودیم رفتیم رستوران یه نهار مفصل به مناسبت تولد شما خوریدم. کیک و عکسای تولد یک سالگیتم آماده بود اونا رو هم همه با هم رفتیم و گرفتیم.بعد اومدیم خونه و با کمک بابایی و بابا بزرگا بادکنکا رو باد کردیمو خونه رو تزیین کردیم.بعدشم کلی عکسه یادگاری گرفتیم.اینم از تولد پسر مامانی.